loading

کتاب ملاصدرا


کتاب ملاصدرا

نویسنده:هانری کوربن

مترجم:ذبیح‌الله منصوری

انتشارات:نشر تاو

موضوع : فلسفه اسلامی-زندگی‌نامه-تاریخ (۱۶۴)

معرفی کتاب ملاصدرا

«ملاصدرا» نوشته  هانری کوربن با ترجمه ذبیح‌الله منصوری در نشر تاو چاپ شده است. این کتاب مجموعه‌ای است از تحقیق چند دانشمند خاورشناس در مورد فیلسوف بزرگ ایران، ملاصدرای شیرازی ملقب به صدرالمتألهین. دانشمندانی که مترجم از تحقیق آن‌ها برای تدوین این کتاب استفاده کرده عبارتند از: هرمان اولدنبرگ (آلمانی). فرانتز روزنبرگ (آلمانی). جورج کامرون (آمریکایی). هانری کوربن (فرانسوی). والتر گریسمان (آلمانی). ژولیوس هرتل (آلمانی).

درباره کتاب ملاصدرا

در کتاب‌هایی که راجع به ملاصدرا نوشته شده، حکمت او را با سبک و اصطلاحات متداول در کتب قدیم مورد بحث قرارداده‌اند و آن سبک و اصطلاحات فقط درخور استفاده خواص می‌باشد و طبقه  غیرمتخصص و کتاب‌خوان (در مسائل فلسفی و عرفانی) از خواندن آن کتاب‌ها بهره‌مند می‌شوند. این کتاب برای اولین بار فلسفه محمدبن‌ابراهیم شیرازی معروف به ملاصدرا و ملقب به صدرالمتألهین را با سبک و بیانی ساده مورد بحث قرار می‌دهد و بدون اینکه خواننده غیرمتخصص را برای فهم اصطلاحاتی که در نظرش از معضلات است معطل و مشوش نماید، این دانشمند بزرگ و متفکر جهان اسلام را که در چهارصد سال اخیر، درخشنده‌ترین اختر فلسفه در آسمان ایران و دنیای اسلام است به خواننده می‌شناساند.

کتاب ملاصدرا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به کتاب‌های زندگی‌نامه‌ای پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب ملاصدرا

بعد به دستور ابراهیم، کارکنان حجره‌اش یک دوسکامی را جلوی حجره نهادند و در آن آب ریختند و آنگاه مقداری شکر «بنگاله» که از هندوستان به شیراز آورده می‌شد بر آب افزودند و شیرین نمودند و با گلاب خوش طعم کردند و کسانی که از مقابل حجره ابراهیم می‌گذشتند با نوشیدن شربت، کام را شیرین می‌کردند و به مناسبت تولد نوزاد به او تبریک می‌گفتند.

در آن روز ابراهیم به مناسبت اینکه می‌خواست فرزندش را ببیند زودتر از روزهای دیگر از حجره به خانه رفت و هنگامی که وارد اطاق نوزاد شد طفل خوابیده بود.

در شیراز، هروقت زنی وضع حمل می‌کرد بخصوص اگر پسر می‌زائید هدیه‌ای از شوهرش دریافت می‌نمود و ابراهیم، یک گردنبند مروارید به همسرش هدیه داد و به او گفت عهد کرده اگر خداوند به او یک پسر بدهد اسمش را «محمد» بگذارد و از خدا می‌خواهد که آن پسر زنده بماند و بعد از او شغلش را پیش بگیرد زیرا بهترین حرفه‌های دنیا تجارت است و پیغمبر اسلام فرموده: الکاسب حبیب الله.

سپس طبق رسم محلی در دهمین روز وضع حمل که زائو از حمام مراجعت کرد ولیمه‌ای بزرگ از طرف ابراهیم به خویشاوندان و دوستان داده شد و آنان بعد از صرف غذا و استراحت خانه  امین‌التجار را ترک کردند و پدر و مادرِ محمد را به حال خود گذاشتند تا اینکه فرزندشان را بزرگ کنند.

در شیراز هم مثل شهرهای اروپا، بزرگ کردن طفل کاری بود مشکل و مقرون به امیدواری و بیم و هر کودک، تا وقتی به سن رشد می‌رسید، می‌باید مبتلا به امراض گوناگون گردد و مردم که مثل معاصرین دارای اطلاعات طبی نبودند و نمی‌دانستند که علت بیماری چیست، مبتلاشدن طفل را به بیماریهای مختلف یک سرنوشت حتمی می‌دانستند.

بعضی از آن امراض مانند آبله‌مرغان بی‌خطر بود و وقتی کودکی مبتلا به آن مرض شد، پدر و مادر نمی‌ترسیدند.

ولی بعضی دیگر چون آبله خطر داشت و اگر طفلی مبتلا می‌گردید ممکن بود بمیرد یا نابینا شود.

محمد کوچک تمام امراض دوره کودکی را غیر از آبله گرفت و از همه جان بدر برد و به دوره‌ای از عمر رسید که می‌باید به مکتب برود.

لینک کوتاه مطلب:https://bndccim.com/?p=15766

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *